سروده ی جدید

ساخت وبلاگ
کودکی بودمو محو رخ ماه تو شدم

دست ول کردمو پیگیر نگاه تو شدم

پس هر کوچه دل و دین و خدا را دادم

بنده ی عشقمو از هر دو جهان آزادم!

نور رویایی چشمان تو تسخیرم کرد

حافظا فال زدم، عشق تو ،تعبیرم کرد

از خودم دور شدم لطف خدا یادم رفت

کی شدم از همه کس دور و جدا یادم رفت

همه ی ظاهر و باطن همه را دادم رفت

کی شدم بی کس و تنها و غمین یادم رفت

به خودم آمدم و بی دل و کافر بودم

همه شب مست پی ساقی و ساغر بودم

کنج میخانه و رؤیای خوشت کارم شد

حسرت و بغض تقاص دل بیمارم شد

بعد تو شهر برای من عاصی سرد است

خاطراتت همگی منشأ اشک و درد است

 

سه شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۶| 17:45 |منصور باصري|

متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه...
ما را در سایت متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour1368a بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:35