رفته بودم جایی که نشان از ما داشت
روزهایی که سفید پوش می نشتیم
به آب ها خیره می شدیم
و به هم دیگر
چه روزهایی بودند آن روزها
دلم گرفت
زل زدم به آسمان
خدایا خوشبختی من نیست...
با زهم قلبم درد گرفته بود
مثل همین الان
حس می کنم خیلی زود:
دردم با مرگم تمام می شود
خیلی برای من دردناک است
نه مرگ بلکه این روزهای بی تو
من خوشحالم اما پشت تمام خنده هایم بغض است
بغضی که فقط خدا می داند و من
داغ های زیادی دیده ام
اما جای داغ تو بد می سوزاند گلایل
متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه...برچسب : نویسنده : mansour1368a بازدید : 184