یاغی

ساخت وبلاگ
سالها میگذشت که ندیده بودمش

به چشم هایم خیره شد

پدر برای من هیچ معنی نداشت

او قاتل تمام رویاهای بچگی من و مادرم بود

او باعث مرگ برادرم بود

فقط نگاهش کردم سرتاسر تنفر

باز با همان سیاست چندش آورش حرف میزد

ایستادم پشت به او...

بس کن پدر

هیچ چیز درست نمیشود

من یک یاغی شده ام...

چهارشنبه شانزدهم فروردین ۱۳۹۶| 10:15 |منصور باصري|

متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه...
ما را در سایت متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour1368a بازدید : 133 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 2:37