ساعت شني

ساخت وبلاگ
به روزهاي رفته نگاه ميكنم

و روزهاي كم مانده

ساعت شني عمر من هم به شماره افتاد

ترس مرگ و ترس ندانستن

چقدر سخت است كه هنوز هم نميدانم

خدا كجاست...

حسرت بعد از او

ترس دردناك زندگي

شاييد تنها تسكينش مرگ باشد...

من زير خروارها خاك

قبل از تمام شدن سومين دهه ي عمر

كابووسي كه امروز با من است...

حقيقتي تلخ  عجيب و نزديك...

فقط مي ماند اينجا و نوشته هايم

كاش تسكينت دهد...

متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه...
ما را در سایت متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour1368a بازدید : 154 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 2:37